- ۹۲/۰۲/۱۱
- ۰ نظر
بیا با هم خیالهای رنگی ببافیم
من غرق شوم در تمام دنیای تو
تو دستم را بگیری و با هم طعم تمام رنگها را بچشیم مثل قدیم.
آبی، سرد است و طعم روزهای بارانی دارد
نارنجی، مرا به سالهای دور میبرد. طعم خرمالوهای درخت حیاط پدربزرگ را دارد
سبز بوی بهار میدهد با طعم جوانی
زرد اما برایم نا آشناست مرا یاد گلهای قاصدک میاندازد یاد تمام تنها بودنها، تنها ماندنها
یادم باشد
این دنیای تو و رنگهای توست
و من باز دنیای خودم را گم کردهام
و شاید تمام رنگهای زندگیم را
- ۹۲/۰۲/۱۱