پرسه می‌زنم در حوالیِ دلم

بعد از یک عمر که حرف زدی و کسی نشنید، حالاست که باید سکوت کنی. باید لبخند تلخی بزنی و این بار، تو آرام از کنار آدم‎ها بگذری. خیابان‌ها را طی کنی و به ایستگاه که رسیدی با اولین اتوبوس ترک کنی همه چیز را، تا برسی به آخر خط.

اما پایان این خط آغاز خط دیگریست.

و تو همیشه به آغاز ایمان داشتی...

  • هدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی