پرسه می‌زنم در حوالیِ دلم

یه روز صبح از خواب پاشی و چمدونتو، نه، یه کوله‌پشتی برداری، بعد بگردی تو کتاب‌های مورد علاقه‌ت و یکیشونو جدا کنی، بعد نگاه بندازی به دورو برت و اون تسبیح یادگاریه رو که خیلی دوستش داری برداری. موبایل؟ نه. لپتاپ؟ اصلا حرفشم نزن! اون روسری آبی بزرگه که هروقت می‌پوشیدی خانم جون می‌گفت چقدر بهت میاد، آره همونو برداریو همه‌ی این‌هارو بذاری تو کوله. اون قرآن کوچیکه که همیشه همراهته فراموش نکنی. بعد آماده بشیو بزنی بیرون. بری ترمینال اتوبوس‌ها و یه بلیط بگیری به مقصد یه جایی که تاحالا نرفتی و فرقی هم نمی‌کنه کجا باشه و راحت برای خودت بری و گم بشی تو روزها و ماه‌های آینده ...

این روز، روز خوبی خواهد بود ولی حیف که جرات دل کندن از اینجارو ندارم.

  • هدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی