پرسه می‌زنم در حوالیِ دلم

خواب می‌بینم.

خواب قطار، خواب واگن‌های بی‌انتها.

خواب دویدن‌های بی‌هدف. 

آشفتگی را پشت کدام در پنهان کرده بودم؟ چه شد که دوباره رها شد و به جانم افتاد؟ 

چه شد که باز هم من ماندم و این کابوس‌ها؟

من ماندم میان آدم‎ها، بی هیچکس، بی‌ ذره‌ای شوق. 

باز هم کابوس، باز هم قطار... 

کاش زودتر به مقصد برسد. 

مسافر خسته کم طاقت می‌شود. 

  • هدی

نظرات  (۱)

خیلی خوب بود :)
با اجازه‌تون می‌تونم این مطلبتون رو تویِ وبلاگم لینک بدم؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی