پرسه می‌زنم در حوالیِ دلم

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

این غم‎های ناگهانی که می‌آیندو می‌نشینند روی دلت. 

آنقدر باسرعت که نمی‌فهمی از کجا و چگونه آمد، 

که حتی فرصت نمی‌کنی یک جای کوچکی توی دلت برایش باز کنی. 

می‌آید و همه چیز را غم آلود می‌کند و باز هم بدون اینکه بفهمی می‌رود. 

و فقط ردی از خود می‌گذارد به اندازه تمام لحظه‌ها و روزهای آینده که حوصله‌ی خودت را هم نخواهی داشت. 

کاش می‌شد جلوی تمام ناگهان‌ها را گرفت. 



بیا با هم خیال‌های رنگی ببافیم 

من غرق شوم در تمام دنیای تو 

تو دستم را بگیری و با هم طعم تمام رنگ‌ها را بچشیم مثل قدیم.


آبی، سرد است و طعم روزهای بارانی دارد 

نارنجی، مرا به سال‌های دور می‌برد. طعم خرمالوهای درخت حیاط پدربزرگ را دارد 

سبز بوی بهار می‌دهد با طعم جوانی 

زرد اما برایم نا آشناست مرا یاد گل‌های قاصدک می‌اندازد یاد تمام تنها بودن‌ها، تنها ماندن‌ها 

یادم باشد 

این دنیای تو و رنگ‌های توست 

و من باز دنیای خودم را گم کرده‌ام 

و شاید تمام رنگ‌های زندگیم را


به احترام اردیبهشت، چترها را فراموش کن. 

شاید، عاشق باران شدی و دلت زندگی کردن را تجربه کرد.

شاید، این آخرین اردیبهشت باشد...